به گزارش خبرگزاري مهر، نخستين معني غيبت اين است كه آن حضرت در درون جوامع بشرى زندگى نمى كند و در دسترس مردم نيست تا مانند ديگر انسانهاى عادى هر كس خواست او را ببيند و آشنا و بيگانه و دوست و دشمن آن حضرت را ملاقات كنند .
دومين معناى غيبت اين است كه حضرت مهدى در ميان همين جامعه و همين انسانها است اما به قدرت خدا هرگاه اراده كند از برابر ديدگان آنان غايب مى شود و ديدگان مردم او را نمى بينند .
سومين معناى غيبت اين است كه آن حضرت در ميان مردم و جامعه زندگى مى كنند و حتى بنا بر رواياتى افراد جامعه آن حضرت را رؤيت مى كنند در حالي كه وى را نمى شناسند.
آنچه بديهى است و بنا بر احاديث ضرورى است اينكه معناى نخست بطور كلى و عمومى قابل پذيرش نيست. چه آنكه او ولى خدا و هادى و راهنماى حق خواهان است در نتيجه مى بايست به هنگام بروز ضرورتها و مصلحتها در جامعه مؤثر باشد، زيرا او براى انسان و هدايت او مأموريت يافته است. لذا آنچه از احاديث ائمه (ع) استفاده مى شود، آميزه اى از معناى دوم و سوم است. هم هست ( براى مشتاقان سالك ) و هم نيست ( در نظر ظالمان و بد خواهان) .
خداوند در قرآن مى فرمايد "وجعلنا من بين أيديهم سدا ومن خلفهم سدا فأغشيناهم فهم لا يبصرون" ، و ما در برابر آنان ديوارى كشيديم و در پشت سرشان (نيز) ديوارى و بر ديدگانشان نيز پرده اى افكنديم تا نتوانند بنگرند و ببينند.
فلسفه غيبت
آنچه از منابع حديثى و تاريخى به دست مى آيد اين است كه خداوند در طول تاريخ بر سنتى استوار هميشه اصرار داشته است و در ميان هر قوم و ملتى آن را به حركت آورده و به گونه اى عينيت بخشيده است و آن پنهان سازى معلمان و مربيان راستين بشريت از ديده ها بوده است. از اين قانون ژرف امت اسلام نيز استثنا نبوده و به غيبت آخرين امام خود گرفتار آمده است.
حفظ جان امام
هرگاه گروهى از شيعيان اطراف يكى از امامان معصوم (ع) گرد آمده، از خرمن علمش خوشه اى چيده اند، بر ستمگران زمان سخت آمده، آتش حسد و كينه آنها شعله ور شده، با تمام نيرو براى خاموش كردن آن مشعل هدايت همت گماشته اند.
هنگامى كه به روايات پيامبر و اهل بيت (ع) در مورد امام عصر مى نگريم، به اين نكته تصريح شده است كه حكمت غيبت طولانى آن وجود گرانمايه به فرمان خدا، صيانت از جان گرامى و حيات پر بركت او براى تحقق يافتن نويدها و بشارتهاست.
چرا كه ما مى دانيم دو رژيم سياهكار عثمانى و عباسى و ديگر حكمرانان خودكامه اى كه طى قرون و اعصار در كشورهاى اسلامى به ويژه خاورميانه حكومت مى كردند، همواره تمامى تلاش و كوشش ارتجاعى خود را در راه از ميان برداشتن آن مصلح بزرگ جهانى به كار گرفتند، به ويژه پس از دريافت اين حقيقت كه او طبق آيات و روايات همان اصلاحگر پر شكوهى است كه پايه هاى قدرت ظالمانه آنان را به لرزه در خواهد آورد و كاخ بيداد ايشان را منهدم مى سازد و آنان را از تسلط ظالمانه بر سرنوشت بندگان خدا و سرزمين آنان باز خواهد داشت.
بر اساس گزارش پايگاه امام مهدي(عج)، هجوم و پيگيرى در پيدا كردن مهدى ايجاب مى كرد تا براى نگهدارى جان باقيمانده سلسله امامت ، سلاله نبوت، و مصلح بزرگ بشريت اقدامى بس جدى به عمل آيد.
در امر غيبت امام دوازدهم و علل آن مسائل بسيارى وجود دارد. يكى از علتهاى ظاهرى و ملموس آن همين چگونگى و پيشامد بود كه از سوى دشمنان طراحى شد و امر عظيم «غيبت» را در پى داشت. در احوالى كه ياد شد ضمن مقارناتى زمينه ناپديدى امام از نظرها فراهم آمد و دوازدهمين هادى، به فرمان الهى و به قدرت و حكمت خدائى از نظرها پنهان شد.
قدرشناسى
از ديگر راز و رمزهاى پيچيده نهان زيستى امام مهدى بازشناسى ارزش و اهميت حضور امام معصوم در عرصه هاى مختلف جامعه بشرى است. چرا كه قدر عافيت كسى داند كه به مصيبتى گرفتار آيد، از اين روست كه بازگشت اين نعمت به هنگام ظهور به خورشيدى كه از كرانه غروب خود سر بر آورد، تشبيه شده است .
و اين بدان معناست كه ناپديد شدن اين خورشيد هدايت نشأت گرفته از امور اجتماعى بسيارى است كه يكى از مهمترين آنها بى توجهى و قدرنشناسى از مقام ولايت، امام معصوم زمان و كناره گيرى از درياى بى كران دانش، حكمت و معارف او و روى آورى به مظاهر پوچى و تباهى است و بدين علت است كه چنين گوهرى از كفها ربوده شده و تا هنگام خواهش صادقانه انسانها باز نمي گردد.
آزمايش مردم
امتحان و آزمايش يكى از حكمتهاى غيبت ولى زمان است كه خود از سنتهاى الهي است. خداوند، بندگان خويش را با آزمايشهاى مختلفي به بوته امتحان مى سپارد، از اين رو كسانى كه به خدا و پيام آورش و هر آنچه آن حضرت در مورد حضرت مهدى آورده است ايمان بياورند ديگر طولاني شدن غيبت آن گرانمايه از ثبات قدم و ايمان عميق و تزلزل ناپذير آنان نمى كاهد .
تغييرات فرهنگى و روانى در دوران غيبت
از جمله اسرار غيبت امام آن است كه در دوران غيبت ملل جهان به تدريج براى ظهور آن مصلح حقيقى و سامان دهنده وضع بشر آمادگى علمى و اخلاقى و عملى مي يابند، زيرا ظهور آن حضرت مانند ظهور پيامبران و ديگر حجتهاى خداوند نيست كه بر پايه اسباب و علل عادى باشد، چرا كه روش آن بزرگوار در رهبرى جهان مبنى بر حقايق، حكم به واقعيات، ترك تقيه و شدت در امر به معروف و نهى از منكر، مؤاخذه سخت از كارگزاران و صاحب منصبان، رسيدگى به كارهاى آنها است كه انجام اين امور نياز به تكامل علوم ، معارف، رشد فكرى و اخلاقى بشر دارد، بطوري كه زمينه عالمگير شدن تعاليم اسلام و جهانى شدن حكومت قرآن فراهم باشد.
بازشناسى مؤمن از كافر
يكى ديگر از رازهاى غيبت امتحان مردم در مصائب و مشكلات زندگى است تا ظرفيت و يا تحمل هر كس بر خود آشكار شود كه تا چه حد در راه دين، مذهب، آئين و كيش خود توان استقامت دارند تا بدين امتحان خوب و بد ممتاز شوند، با امتحان بايد خوب از بد، كافر از مؤمن و منافق از مسلم و فاسق از عادل و زشت از زيبا جدا، ايمان مؤمنين محكم شود و شك و شبهه اي باقى نماند و حجت الهى بر خلق تمام شود.
نظر شما